از فاصله ها گریزانم
فرسنگ ها را می پیمایم
به تو میرسم
به تو که شب ها و روز ها به من اندیشیدی
و مرا در آغوش پر مهرت نوازش دادی
بوسه ای بر گونه ام زدی
و مرا با گرمای و جودت گرم کردی
و با چشمان پر لطفت آسمان را نگریستی
و خدا را شکر کردی
هم اکنون تنها مانده ام بی تو
از من فقط و فقط بیشه ای بی آب وعلف مانده است
بارانی از چشمان ابری ام می بارد و گونه هایم را سیراب می کند
تنها به سوی تو می آیم
دلتنگم
در انتظار جرقه ای هستم
جرقه ای که می تواند آتش فاصله ها را کم کند
و مرا به یگانه معشوقم برساند
ترنم و طراوت نیلوفر تو را به یاد من می آورد
به سوی تو می آیم
گفتنی ها کم نیست ٬ من و تو کم گفتیم.....
سلام فرزانه جان. خوبی؟
وبلاگ زیبایی داری. اشعارت هم عالی هستن.
موفق باشی
سلام عزیزم. خوبی؟
فقط می تونم بگم که زیاد از غم عشق نگو. دنیا زیبا تر از اینه که فقط به تلخی هاش بنگری. دنیا با روحیه تو عوض میشه.
اگه خوب باشی خوب و زیباست و اگرنه.... .
کلا زیبا می نویسی دوست خوب من.
موفق باشی
سلام فرزانه جون
این پستت واقعاً عالی و زیبا بود
خانوم می گم اگه ادامه بدی صاحب ثبک و روش می شی ها
مثلاً ثبکه یاس یا فرزانه ای
همه ی شعرت یه طرف جمله ی آخرت یه طرف
منظورمو که می دونی
وبلاگ خوبی داری - بازم سر می زنم
فعلاً بایت
سلام ...
می بینم که وبلاگتون خیلی بهتر از قبل شده
عالیه ...
ولی چرا ما رو خبر نمی کنین ؟؟؟!!!
اومدم بگم که منم آپیدم و خیلی وقته نظری از شما ندیدم ...
منتظرم فعلا! بای [گل] [لبخند] [گل]
بهت تبریک میگم که خداوند همچین طبع شعری در وجودت قرار داده
سبک کارات خیلی جالبه